به بهانه سفر نابهنگام «ماهد» و پدرش
ماهد را هنگامی که هیات شطرنج ساری و مازندران برای خود خانه و کاشانهای داشت و مسابقات و بازیهای دوستانه هم مرتب برگزار میشد؛ میدیدم. با مادرش میآمد و در واقع او مادرش را با خود میآورد؛ چون معلول جسمی – حرکتی بود و مادر در طول بازی، چون فرشتهای کنارش مینشست و به او جان میبخشید.
ماهد پشت معلولیتی که داشت؛ دنیایی از شور و شوق و امید را به دیگران هدیه میداد. او را که میدیدی به زندگی لبخند میزدی. ماهد یک نابغه بود. در کنکور سال گذشته رتبه ۲۵ رشته علوم انسانی را کسب کرد.
پدرش دندانپزشک بود و خانواده همه وقت و زندگیشان را برای پسر گذاشتند. پسری که لیاقتش را هم داشت تا بهترین باشد.
ماهد و پدرش، اما امروز پر کشیدند و مادر در بیمارستان بستری است. ماهد همهوقت با مادر بود و وقت آسمانیشدن با پدر رفت! چه حقیقت غمانگیزی.
خبرهای موفقیت ماهد را نگاه میکنم و به عکسهایش خیره میشوم، و به غم سنگینی که در عکسها از چهره پدر میبارد، به احترامی که زن و شوهر داشتند در آن دیدار خاطرهانگیز وزیر علوم؛ و به بوسههای مادر به روی فرزندی که دیگر نیست.
“انا لله و انا الیه راجعون”
روحشان شاد و قرین رحمت الهی باشند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰